English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (990 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
e. of pleas U دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rogatory U احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
overseer of the poor U ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
lisp U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
task U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
tasks U ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
yard man U کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
mud bath U گل مالی تن برای درمان
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
payola U وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
current budget U بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
bailout U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
habeas corpus U میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
forensic U دادگاهی
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
chancery U دادگاهی که chancellor lord
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
open court U دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
pit U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits U منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
financial statement U صورت مالی گزارش مالی
in principle U اصولا
in substance U اصولا
first and foremost <adv.> U اصولا
primarily U اصولا"
court of record U دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
at heart <idiom> U اصولا،درکل
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
He is pundtilious . U اصولا" آدم مفیدی است
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
cere U موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
interior affairs U کارهای درونی
daily round U کارهای روزانه
emergency works U کارهای اضطراری
wirework U کارهای سیمی
preliminary works U کارهای مقدماتی
temporary works U کارهای موقت
cementation U کارهای سیمانی
previous work U کارهای قبلی
miscellaneous works U کارهای مختلف
auxiliary work U کارهای اضافی
the galleys U کارهای سخت
incidental works U کارهای اتفاقی
meshwork U کارهای مشبک
lunces U کارهای غریب
diabolism U کارهای شیطانی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
earth work U کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
mundane affairs U کارهای این جهان
chores U کارهای عادی و روزمره
chore U کارهای عادی و روزمره
navvy U کارگر کارهای خاکی
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
logjam U کارهای عقب افتاده
foppery U جلفی کارهای جلف
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
diabolize U کارهای شیطانی کردن
public works U کارهای ساختمانی همگانی
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
welfare work U کارهای عام المنفعه
light housekeeping U کارهای خانه داری
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
self- U سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
utility U تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk U فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
diagram U نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
Ergonomics U [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordinate U سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
probed U رسیدگی
probe U رسیدگی
probes U رسیدگی
audited U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
controlment U رسیدگی
matureness U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
auditing U رسیدگی
consideration U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
investigation U رسیدگی
investigations U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
audit U رسیدگی
considerations U رسیدگی
handling U رسیدگی
oyer U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
attention U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
attentions U رسیدگی
service رسیدگی به
audits U رسیدگی
examination U رسیدگی
examinations U رسیدگی
puberty U رسیدگی
cassation U رسیدگی
verification U رسیدگی
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
finances U مالی
fiscal U مالی
financial U مالی
financed U مالی
accounting classification U کد مالی
financing U مالی
finance U مالی
pecuniary U مالی
monetary U مالی
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com